آرمیتاجان

ساخت وبلاگ

من به چیز رفتم فکر و ذهن عزیزم ...

اره آرمیتا برخلاف فکر بنده و گوهایی ک معمولا سر اعتماد کردن میخورم ، واقعی بود ، فقط من ِ مغز خر خورده باور نمیکردم .

خوبت شد ؟! حالا خفه شید بزارید بخوابم .

کاش الان ک رو مودشم و حقیقتا بخاطر یه سری فکرای تکرار شونده به چیز رفتم ، تو رو از فکرام بکشم بیرون و یکی بخوابونم زیر گوشت که تا مدتها کبودی و دردش مهمونت باشه !

عصبیم !

یادم میمونه بغلم نکردی :)

+ نوشته شده در شنبه شانزدهم دی ۱۴۰۲ ساعت 5:35 توسط خودم  | 

راه بی پایان......
ما را در سایت راه بی پایان... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8roga992 بازدید : 29 تاريخ : پنجشنبه 21 دی 1402 ساعت: 15:19